کردار رسول الله (ص) گویای همه آداب و معاشرت ها با خدا درهمه زمان ها بود. خداوند متعال با این کلام، رسول بزرگوار خود را توصیف می کند: «وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ : شما دارای اخلاقی والا و بزرگ هستید». از بدو تولد مبارک وی با طلوع آفتاب در روز جمعه دوازدهم ربیع الاول ، مصادف با سال ۵۷۰ میلادی، پیامبر در زیر چشم خداوند متعال و عنایت او بود. پیامبر (ص) در وصف عنایت پروردگار می فرماید: مرا به بهترین شکل تربیت کرد که تربیت ربّانی به حساب می آید. خلاصه همه اینها در این آیه نازل شده است: «وَکَانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ عَظِیماً : فضل خداوند بر تو زیاد است. تربیت و ادب نبوی که خداوند در پیامبر بزرگوارش قرار داد، کامل ترین نوع تربیتی است که ممکن است از جانب خدای عزوجل به مخلوقش برسد. در حدیث شریف نبوی آمده است: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ: من برای تکمیل مکارم اخلاق مبعوث گشته ام. بنابراین راه پایبندی به اخلاق نبوی شریف، همان ادبیات فراگیر از سوی خدا می باشد. شیخ عبدالقادر گیلانی قدس الله سرّه در باب اهمیت ادب در مسیر طریقت بیان می دارد: ادب برای عارف فرض است همچون توبه بر حق گناهان. چگونه نیک رفتار و باادب نباشد درحالیکه او از نزدیک ترین مخلوقات به خالق می باشد، کسی که از روی جهل با حکام معاشرت داشته باشد، جهل او را به سمت نابودی اش سوق می دهد و کسی که ادب ندارد، دربرابر خلق و خالق منفور واقع می شود. زمانی (وقت) که در آن ادب و تربیتی نباشد، مذموم است و بایستی به حسن ادب با پروردگار مزّین بود. از مشایخ طریقت، احادیث ارشادی زیادی وارد شده که به مردم یادآور شوند که در راه طریقت خود را با اخلاق پیامبر(ص) بیارایند. شیخ جنید بغدادی می گوید: تصوف به کارگیری هر اخلاق خوب و ترک هرگونه اخلاق بد است. از ابومُحَمَّدجُرِیری نقل شده که می گوید: تصوف مراقبت از احوال و شرایط و پایبندی به ادب می باشد. قاضی زکریا انصاری می گوید: تصوف دانشی است که با آن چگونگی تزکیه نفس، پیرایش اخلاق و بازسازی ظاهر و باطن جهت رسیدن به سعادت ابدی شناخته می شود. سهل بن عبدالله تستری می گوید: تصوف نه علم است و نه آیین بلکه اخلاق است. چون که اگر آیین بود با مجاهدت حاصل می شد و اگر علم بود با یادگیری به دست می آمد. ولی تصوف ملبس به اخلاق خدایی شدن است و هرگز نمی توانی اخلاق خدایی را با علم و آیین به دست بیاوری.
ابوحَفص می گوید: تصوف آداب است، هر وقتی دارای ادب است، هر حال و وضعیتی ادبی دارد، هر مقامی دارای ادب است، کسی که پایبند آداب وقت باشد به بالاترین مرتبه مردان رسیده است و کسی که آداب را از دست داد، از جایی که نزدیکی و قرب گمان آن می رود به دور است و مردود شده از جایی که امید قبولی آن می رفت، است. درباره روش طریقت که متمسک به ادبیاتی فراگیر است گفته شده: صوفی کسی است که اگر با دو حال یا دو آفرینش که هر دو خوب باشند رو به رو شود، بهترین را انتخاب می کند. زمانی که روش طریقت در ملبس شدن به آداب پیامبر نمود پیدا می کند، پس پایبندترین مردم به طریقت، کسانی هستند که به اخلاق نبوی شریف مزیّن شده باشند. رسول الله(ص) می گوید: از مؤمنان کسی ایمانش کامل تر است که خوش اخلاق تر باشد.
کنانی می گوید: تصوف اخلاق است، کسی که به میزان اخلاق، از تو بالاتر باشد، تصوف او نیز نسبت به تو زیادتر است. ادب و اخلاق کامل برای بنده در برابر خدای عزوجل به معنای این است که بنده عبودیت پروردگار را بالفعل به دست آورده باشد و تسلیم ربوبیت خالق ، سبحانه و تعالی قرار بگیرد. این عبودیت خالص، جوهره اخلاق شریف نبوی می باشد که خدای عزوجل در خطاب به رسول اکرم (ص) چنین توصیفش می کند: «وَإِنَّکَ لَعَلـى خُلُـقٍ عَظِیـمٍ». طریقت همان اعمال دارای اصول محمدی است که منجر به تحقق یافتن هدف خلقت می شود که این آیه کریمه بیان می دارد: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ: جن و انس را فقط بخاطر اینکه مرا عبادت کنند آفریدم»
شیخ ابوالحسن شاذلی طریقت را چنین توصیف می کند: تربیت نفس به بندگی و بازگرداندن آن به احکام ربوبیت است. بندگی خدا به معنای خالی شدن از هرگونه ترس در برابر غیر خدای سبحان می باشد، چرا که ضعف، انسان را به بردگی غیر الله می کشاند. شیخ ابو علی دقاق در این باره می گوید: تو بنده و برده کسی هستی که در بند و اسارت او قرار داری، اگر در اسارت نفس خویش قرار داری پس بنده خودت هستی و اگر در اسارت دنیایت هستی پس تو بنده دنیایی.
اعتراف بنده به بندگی خود و ربوبیت پروردگار صرفا اقرار با زبان نیست، بلکه قلبا نیز باید تسلیم شود و این تسلیم شدن در اعمال یومیه که انجام می دهد نمود پیدا کند. بندگی زمانی است که کاملا بنده باشی، چون که نقصانی در آن به معنای فقدان آن است. بندگی بنده فقط در یک حالت نیست، بنده صادق کسی است که ربوبیت پروردگار را در همه چیز از جمله گفتار و کردار می بیند. ذوالنون مصری می گوید: عبودیت یعنی اینکه در هر حال بنده اش باشی همان گونه که پروردگار در همه احوال رب توست. بنده، بندهِ درستی به حساب نمی آید تا اینکه قلبا و عملا این کلام حضرت علی کرم الله وجهه را به زبان آورد: همین افتخار برای من کافی است که تو پروردگار من باشی و همین عزت و بزرگی کفایت می کند که بنده تو باشم، تو همانی باش که می خواهم و مرا آن گونه که می خواهی قرار بده. شیخ عبدالقادر گیلانی مثالی می زند و نشان می دهد که انسان در طلب تحقق بندگی اش است نه فقط از طریق عباداتی که مستقیم برای خداوند انجام می دهد بلکه از طریق همه امور و مسائل و تعاملاتش با مردم. واین آیه شریفه را به عنوان شاهد ذکر میکند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ: ای گروهی که ایمان آوردهاید، هر که از شما از دین خود مُرتَد شود به زودی خدا قومی را که بسیار دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند و نسبت به مؤمنان سرافکنده و فروتن و به کافران سرافراز و مقتدرند (به نصرت اسلام) برانگیزد »
شیخ عبدالقادر قدس الله سرّه می گوید: «مؤمنان دربرابر مؤمنان، متواضع و دربرابر کافران، سرافرازند. هم تواضعشان در برابر مؤمنان عبادت است و هم سرافرازی شان در مقابل کافران». بنده حقیقی در همه احوال و اوقات، در تعامل با خالق و مخلوق بنده باقی می ماند. شیخ عبدالقادر قدس الله سرّه می گوید: رستگاری در آداب همنشینی و معاشرت با خالق و مخلوق است. شیخ محمد کسنزان قدس الله سرّه می گوید: مرید کسی است که مراقب رفتار و ادبش با مردم، چه بزرگ و چه کوچک باشد. مرید حقیقی هیچی کس حتی یک مورچه را اذیت نمی کند.
یک بنده درصورتی مزین به صفات بندگی می شود که از صفات ناپسند به دور و مخالف سرشت بد باشد. این جدایی از صفات نکوهیده همان جوهر عبادت یعنی تربیت نفس برای بندگی می باشد. شیخ عبدالقادر گیلانی قدس الله سرّه می فرماید: عبادت ترک عادت است، عبادت منسوخ کننده است، شریعت همه عادات و آداب و رسوم غلط را از بین می برد. به شریعت پروردگارتان تمسک بجویید و رسوم خود را رها کنید. اندیشمند با عبادت و جاهل با تمسک به آداب و رسوم ایستاده است. خودتان، فرزندانتان و اهل خود را به انجام کار خیر و استمرار بر آن عادت دهید. دستانتان را به تحقیر و خواری دنیا و قلب هایتان را به پرهیز از آن عادت دهید. شیخ عبدالقادر قدس الله سرّه بیان می کند که هدف این است که عبادت صفت همیشگی بنده باشد و بدین جهت می گوید: عبادت ترک عادت است تا آنکه عبادت به عادت تبدیل شود.
طی کردن راه طریقت یعنی مبارزه با ویژگی های نفس که او را به سوی رفتار بد با خدای عزوجل می کشاند و به جای چنین سوء ادبی، آراسته به اخلاق شریف نبوی شود که اساس هر فعل پسندیده می باشد. پیامبر (ص) حامل هر صفت نیکویی بود و کردارش به عنوان الگو به حساب می آید که خداوند به انسان ها امر کرده تا به آن اقتدا کنند: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً: براى شما اگر به خدا و روز قیامت امید مىدارید و خدا را فراوان یاد مىکنید، شخص رسول اللّه مقتداى پسندیدهاى است». پیامبر از چنین اخلاقی برخوردار بود: تقوا، پرهیزکاری، فروتنی، صبر و بردباری، سخاوت، حیاء، صداقت، اخلاص، قناعت، تلاش، توکل، دوراندیشی، امیدواری، استقامت، شکرگزاری و…
اگر از همسران پیامبر درباره اخلاق وی سؤال شود پاسخ می دهند که قرآن کریم اخلاق وی بوده است. درباره سخاوتِ وی همین بس که جابر بن عبدالله روایت می کند: از پیامبر چیزی درخواست نمی شد که به خاطر آن جواب رد بدهد(هر چه از پیامبر درخواست می شد به آنها می بخشید). پیامبر (ص) درباره بخشندگی می فرماید: بخشنده هم به خدا و هم به بندگان خدا و هم به بهشت او نزدیک و از آتش به دور است، اما شخص بخیل هم از خدا، هم از بندگان خدا و هم از بهشت او دور و به آتش نزدیک است. جاهل بخشنده در نزد خدا محبوب تر از عابد بخیل است، پیامبر (ص) از فرط تواضع می گوید: همان چیزی می خورم که بردگان می خورند و همان گونه می نشینم که آن ها می نشینند. پیامبر انسان راست گویی بود و راست گویان را دوست می داشت. این کلام از او روایت شده است: بنده همیشه راست می گوید و دنبال صداقت است تا وقتی که در نزد خدا شخص راستگویی به حساب آید، و همچنان دروغ می گوید و درپی کذب و ناراستی است تا وقتی که در نزد خدا به عنوان دروغگو قلمداد شود. پیامبر (ص) شخص با تقوایی بود و شبهه ای نیز به آن وارد نمی شود، دراین باره می فرماید: اساس دین شما پرهیزکاری است. از صفات والای وی این بود که همیشه به تفکر و دوراندیشی مشغول بود. بنابراین طی کردن راه طریقت مبنی بر پیروی از کردار رسول (ص) است یعنی عمل بر اساس آراستگی به صفات پاک نبوی، این آراستگی به اخلاق ارزشمند نبوی و با اقتدا به کردار پیامبر (ص) عمل کردن از ویژگی های مشایخ طریقت وهر کسی که با صداقت قدم در این راه گذاشته می باشد.
منابع:
(۱) القلم : ۴ . (۲) التقویم المیلادی المحمدی هو تقویم الطریقه العلیه القادریه الکسنزانیه . هذا التقویم القمری یؤرخ الاحداث نسبه الى شهر وسنه ولاده الرسول ﷺ ، وسیتم التطرق الیه بالتفصیل فی الفصل السابع .
(۳) طه : ۳۹ . (۴) النساء : ۱۱۳ .
(۵) الکیلانی – ص ۹ . (۶) الکسنزانی – ص ۱۲ .
(۷) القشیری – ص ۱۳۹ . (۸) الانصاری – ص ۸ .
(۹) عمار – ص ۳ . (۱۰) السهروردی – ص ۴۱ .
(۱۱) القشیری – ص۱۴۰ . (۱۲) الکسنزانی – ص ۱۲.
(۱۳) الذاریات : ۵۶ . (۱۴) الکسنزانی – ص ۱۲ .
(۱۵) القشیری – ص ۹۹ . (۱۶) القشیری – ص ۹۹ .
(۱۷) تامر – ص ۷ . (۱۸) المائده : ۵۴ .
(۱۹) الکیلانی –ص ۱۰۴. (۲۰) الکیلانی – ص ۹ .
(۲۱) الکیلانی – ص۷۴ . (۲۲) الاحزاب : ۲۱ .
(۲۳) ابن سعد – ص ۹۰ . (۲۴) ابن سعد – ص۹۳ .
(۲۵) القشیری – ص ۱۲۳ . (۲۶) ابن سعد – ص ۹۵ .
(۲۷) القشیری – ص ۱۰۵ . (۲۸) الطوسی – ص ۴۴ .
(۲۹) القشیری –ص ۷۱ . المصدر : الطریق الى الطریقه – ص ۲۲ – ۲۷ .