احرام پوشیدهی حرم عرفان؛ سرچشمه ی مذهب و یقین؛ بزرگ اهل علم و عرفان؛ گردآورندهی کمالات والا برای رازهای پنهان.
لقب: کرخی منسوب به کرخ در بغداد
اسم: معروف بن فیروزان
کنیه: أبو محفوظ
محل ولادت: بغداد
سرآغاز او: روایت شده که برادرش عیسی گفت: من و برادرم معروف در مکتب بودیم و مسیحی بودیم و معلم به شاگردان تثلیث را می آموخت: (پدر,پسر…)؛ برادرم معروف فریاد زد: (خداوند)یگانه است، خداوند یگانه است؛ معلم آن روز به خاطر این کارش او را به شدت کتک زد و او به جایی دیگر فرار کرد؛ مادرم گریه میکرد و میگفت: اگر خداوند پسرم معروف را به من برگرداند از او پیرو هر دینی که باشد پیروی میکنم، معروف بعد از سالهای زیادی به نزد او آمد، مادرم به او گفت: ای فرزندم، تو پیرو چه دینی هستی؟ معروف گفت: پیرو دین اسلام، مادرم گفت: أشهد أنّ لا إله إلا الله و أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه، پس مادرم و همه ی ما مسلمان شدیم.
داستانهای او: از داود طائی و ابن سماک و علی الرضا علیه السلام و بکر بن خنیس داستانهای او روایت شده است.
هم عصران او: سری سقطی و احمد بن حنبل و ابن معین
محل سکونت او: کوفه سپس بغداد
طریقت: از دو طریقت پیروی میکرد: طریقت اول: از شیخ داود طائی، از شیخ الحبیب العجمی، از شیخ حسن بصری و از امام علی؛ و طریقت دوم: از امام علی الرضا، از امام موسی کاظم، از امام جعفر صادق، از امام محمد باقر، از امام علی زین العابدین، از امام حسین علیه السلام و از امام علی
زندگی نامه کارهای خارق العاده اش:
شیخ معروف، به دادخواهی ها رسیدگی میکرد و زیاد روزه میگرفت و تلاش میکرد و کارهای خارق العاده ی او زیاد بود، او بر روی آب راه میرفت، به او گفته شد تو بر روی آب راه میروی، گفت: هرگز روی آب راه نرفتم اما زمانیکه تصمیم گرفتم عبور کنم کناره هایش را برای من جمع کرد و من رد شدم، و از ابراهیم بن الاطرش نقل شده که گفت: معروف کرخی کنار رود دجله در بغداد نشسته بود که چند نوجوان در قایقی از کنار ما گذشتند که برای خوشگذرانی می نواختند و (شراب) مینوشیدند، دوستانش به او گفتند: آیا نمیبینی اینها در این آب از (فرمان) خداوند سرپیچی میکنند؟ آنها را نفرین کن، پس دستانش را به سمت آسمان بالا برد و گفت: خدای من، از تو میخواهم که آنها را در بهشت خوشحال کنی همانطور که در دنیا خوشحال کردی، دوستانش به او گفتند: ما به تو گفتیم که آنها را نفرین کنی نه اینکه برایشان دعا کنی! او گفت: اگر خداوند آنها را در آخرت شادمان و خرسند گرداند به این معناست که آنها در دنیا توبه کرده و خدا توبهی آنها را پذیرفته است و آسیبی به شما نمیرسانند.
از عامر بن عبدالله کرخی روایت شده که گفت: در همسایگی من فردی مسیحی بود و به من گفت: از عمرم نتیجه ای به دست نیاوردم و پسری ندارم پس تو به نزد مرشدی برو تا خداوند پسری به من عطا کند، من او را به نزد معروف کرخی بردم و وضع او را بیان کردم، ابتدا کرخی به او گفت که باید مسلمان شوی، مسیحی گفت: بدون هدایت خداوند تعالی نمیتوانی من را مسلمان کنی، شیخ دعا کرد و دستانش را بالا برد و گفت: پروردگارا از تو میخواهم که به او پسری عطا فرمایی که برای پدر و مادرش فرزندی صالح باشد و دلیلی برای مسلمان شدن آنها باشد، خداوند خواسته ی شیخ را برآورده کرد و پسری برای او متولد شد، هنگامیکه به سن آموزش و نوجوانی رسید پدرش او را به نزد معلم فرستاد، معلم گفت: چیزی که میگویم را یاد بگیر، پسر گفت: زبانم بیان تثلیث را میپذیرد اما قلبم به عشق خدای یگانه میپردازد، معلم گفت: کسی را بپذیر که قومت با اوست و کسیکه گواهی برایش نیست را رها کن که زبان ما درباره ی آن ناتوان است، هنگامیکه حروف را هجی کرد و خواند، تمام حروف به یگانگی خداوند تعالی دلالت داشت، پس معلم پذیرفت و در قلبش شهادتین را جاری کرد و نوجوان را به نزد پدر و مادرش برد و برای آنها هوش و زیرکی و کمال ذهن و نتیجه گیری او را تعریف کرد و آن دو را به اسلام دعوت کرد، پس صلیب را شکستند و مسلمان شدند و ۵۰۰ نفر هم به پیروی از آن دو مسلمان شدند و این به برکت مراقبت و وجود برتر معروف کرخی برای این نوجوان بود.
وفات: در سال(۲۰۰هجری) در بغداد وفات یافت و از آرامگاه او بازدید میشود و به آن قبر نوشداروی معروف باتجربه گفته میشود.
پانویس
[۱]- جواد المرابط – التصوف والامیر عبد القادر الحسینی الجزائری – ص ۵۵ –۵۷ .
– ابن الجوزی – صفه الصفوه – ج ۲ – ص ۲۱۰ – ۲۱۴ .
– الشیخ عبد الرؤوف المناوی – الکواکب الدریه فی تراجم الساده الصوفیه – ج ۱ – ص ۲۶۸ – ۲۶۹.
– مرتضى بن محمد آل نظمی البغدادی – تذکره الأولیاء –ص ۱۶۰ – ۱۶۳ ۰