نمایش نوار ابزار

حضرت سید شیخ سلطان حسین کسنزان (قدس الله سره)

ولادت و نشأت: سید شیخ سلطان حسین کسنزان قدس الله سره در سال(۱۳۰۶هجری) مصادف با(۱۸۸۵میلادی) در روستای کربچنه به دنیا آمد، وی از تربیتی دینی برخوردار بود تا آنجا که درس قرآن کریم و علوم فقه را فراگرفت، او جوانی مجاهد، با اراده‌ای قوی و بلند همت بود و به دادخواهی و برگرداندن حقوق به مردم و یاری ضعیفان مشهور بود، شیخ حسین کسنزان قدس الله سره اشتیاق زیادی به کوه‌ها و نقل مکان به آنجا را داشت تا اینکه لقب( سلطان کوهها) را به او دادند، او بسیار پرهیزگار بود و عبادت می‌کرد تا آنجا که در سال‌های پایانی حیاتش همیشه روزه می‌گرفت، شیخ سلطان حسین قدس الله سره بسیار بخشنده بود و همه دارایی‌اش را به فقرا، یتیمان و بیوه‌ها انفاق می‌کرد، یک مرتبه بیوه‌ای در همان لحظه چیزی را از او خواست، پس دندان‌های طلایی‌اش را درآورد و آنها را به بیوه داد تا بفروشد و پول آنرا صرف یتیمانش کند، شیخ قدس الله سره برای عبادت بعد از نیمه شب به کوهها می‌رفت، و بخاطر ریاضت خویش تا صبح در میان خارها دراز می‌کشید، او قسمتی از دارایی خاص خود را به عنوان پول ماهانه به تعدادی از خانواده‌های فقیر و یتیم اختصاص داده بود با وجود اینکه خودش جز نان جو و علف چیزی نمی‌خورد.

سخنان او: گزیده‌ای از پندهای شیخ قدس الله سره: (طریقت ما بر قرآن و سنت و عشق به حقیقت، تهذیب نفس، راستی، صبر در مقابل سختی‌ها و دشواری‌ها، وفای به عهد و عدم خوشحالی از گرفتاری مسلمان استوار است، اینکه پاسخ بدی را با نیکی بدهی و بر یتیمان مهربان و بر عریان پرده و ستر باشی، گرسنه را غذا بدهی و کسی که لباس ندارد را بپوشانی، ضعیف را نیرومند سازی و از ظلم به دور باشی)

شیخ قدس الله سره همچنین می‌فرماید: (ای مرید از دنیا پرستی بر حذر باش، چرا که دوستی آن شخص پرهیزگار را نابود می‌کند همانگونه که گرما، عسل را از بین می‌برد، ای مرید من، همراه ستمدیدگان باش و با ستمگران همراه نشو، زیرا دنیا با کفر ممکن است باقی بماند ولی با ظلم دوام نمی‌آورد)

خدمت او برای فقها و اندیشمندان: سید شیخ سلطان حسین (قدس الله سره) یک مدرسه دینی در روستای کربچنه تأسیس کرد و با هزینه خود معلمان دینی و دانش آموزانی را که در آن حدیث شریف و نحو و فقه و سایر علوم دینی را می‌خواندند، منصوب کرد، تعداد دانش آموزانی که در این مدرسه کسب علم می‌کردند بیش از ۲۰ نفر بود و سالانه از این مدرسه دانشمندانی متخصص در علوم مختلف فارغ التحصیل می‌شدند

سید شیخ سلطان حسین کسنزان قدس الله سره در سال(۱۳۶۰هجری) مصادف با (۱۹۳۹میلادی) به دیار دیگر انتقال یافت، بعد از اینکه برادرش سید شیخ عبدالکریم کسنزان قدس الله سره را بر سجاده شیخیت (شیخ بودن) گماشت، رحلت او سروصدای زیادی ایجاد کرد و تأثیر زیادی به ویژه بر مریدانش و مسلمانان به طور کلی گذاشت، زیرا اسلام با وفات او، یک مرد بزرگ و مصلحی عظیم را از دست داد در دورانی که اسلام نیاز شدیدی به چنین مردانی که بزرگترین خدمات را به دین اسلام کرده بودند داشت، وی به عنوان نصیحت به مریدان، دوستداران و مخلصان می‌گوید: (ای مرید، همیشه در خانه خدا را بزن و قلبت را متوجه رسول خدا (ص) کن و با اخلاص به واسطه شیخ خود، از درگاه خدای متعال طلب کمک کن و با او معاشرت کن و در غیبت و نبود او منزلتش را حفظ کن و بیشترین خدمت را برای او انجام بده، در محضر او کم صحبت کن، و برادرانت را نصیحت کن و بین قلبهایشان الفت و مهربانی قرار بده، قلبت را با ذکر آباد کن و جسمت را با اندیشه ات بیارای و از خدا کمک بگیر و بر آنچه برای تو اتفاق افتاده صبر کن، و زیاد بر پیامبر اکرم(ص) درود فرست، در خانه‌ات بنشین و زیاد به بازارها و مکان‌های شاد نرو و به ریسمان الهی چنگ بزن، کسی که دنیا را رها کرد به شادی می‌رسد، مهمانت را اکرام کن و نسبت به اهل و فرزندان و همسرت و خدمتکارت مهربان باش و در هر حال خدا را یاد کن و در نهان و آشکار خالص برای خدا باش و برای آخرت کار نیکو انجام بده، این نصیحت من به توست ای مرید، امروز ما چقدر به پایبندی به نصیحت شیخ قدس الله سره نیاز داریم).

کرامات: سلطان اولیا شیخ حسین قدس الله سره دارای کرامت‌های متعدد و کارهای خارق العاده زیادی می‌باشد که بسیاری از مردم شاهد آن بوده‌اند، از جمله:
شیخ به قصد ارشاد و راهنمایی، به یکی از مریدانش به نام عزیز دستور داد تا به موصل برود، این مرید فقیر در دلش با حضرت شیخ حسین قدس الله سره صحبت کرد که بخاطر ضعف و نداشتن آشنایی با زبان عربی و ندانستن راه موصل نمی‌تواند به سفر برود، با وجود این به رفتن مکلف شد و مرید دیگری که لنگ و ضعیف‌تر از او بود با او همراه شد، چیزی که سختی آنرا دوچندان می‌کرد، در آن زمان مسافرت با وسیله‌ها آسان نبود و مسیرها نیز آسفالت نشده بود، فقط پیاده می‌رفتند یا بر چارپایان سوار می‌شدند، اما آنها با سهولت و آسانی به موصل رسیدند، خداوند اینگونه امر می‌کند برای کسی که بخواهد راه ارشاد و هدایت را طی کند و در آخر آنها را در خانه‌ای ویرانه با مردی فقیر سکونت داد، همسایه این فقیر مسیحی بود و در بین آنها پیرزنی مریض وجود داشت که بیش از ده سال بود که مجبور بود در بستر بخوابد، وقتی از آمدن این دو مرید باخبر شدند، از آنها طلب کردند که برای شفای مریضشان دعا کرده و پنجاه لیره طلا به آنها پرداخت می‌کنند، آن دو مرید به آنها گفتند که کارهای ما فقط برای خدای متعال است و پاداش و سپاسگزاری نمی‌خواهیم، به محض اینکه پیرزن را آوردند، خلیفه با چوب به او ضربه‌ای وارد کرد و از حضرت شیخ حسین قدس الله سره مدد جست، بلافاصله به اذن خدا شفا یافت و ایستاد.

مردم موصل بعد از اینکه درباره او شنیدند، رفت و آمد به سوی او زیاد شد و افراد نیازمند و مریض نزد او می‌آمدند تا آنجا که حسادت برخی از کسانی که بر طریقت‌های دیگر بودند را بر انگیخت و از آن دو خواستند که موصل را ترک کنند، از کرامات او این است که بیشتر مردم صدای جن را از اطراف او می‌شنیدند که بطور واضح نام خدا را می‌گفتند، زمانیکه از شیخ قدس الله سره درباره آنها سؤال کردند، پاسخ داد: که آنها از جن‌های مسلمان و اهل تصوف می‌باشند.

دیدگاه ها